...

ساخت وبلاگ
عنکبوتی بیمار ، بی صدا و بی یار ، بر آن برآمدگی  کوچک تنها نشسته، نگاهم نشست، که چگونه نشسته ، ریسمان می دهد بیرون ، بریس و بتن ، ز تن که بجوید پوچ پهنای اطرافش را ، پای قرقره نشسته ، فرفره وار ، می ریسد و می ریسد .... و تو ، روح من ، تو ، تو کجا نشسته ای محیط و محاط ، بسیط در اقیانوس های بی بساط بی وقفه هی برو در بحرش ...در شرش ...پرش کن به کره های دیگر که باهاشان دوست شوی تا آن هنگام که پلی که به آن  نیاز داری ساخته شود روزی ، تا این لنگر لرزان کنگر بیاندازد روزی ، جایکی ، تا این تنزیبی که بافته ای،  با جفتک پرانده ای ز برت ، بند شود به جایکی ،  ای روح من . ......ادامه مطلب
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esksd0 بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 2 آبان 1395 ساعت: 5:52

                     un_self_portrait 

جدیدترین ترجمه ها و نقد ها ....

......
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esksd0 بازدید : 58 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 1:54


هر پاره ی گوشت ، کارخانه ایست ، آسیاب ما و پرس ها برای خون ، کوره های دمان ، خم هایی مجاور پتک های کبیر ، بالش های چربی ....
بخاری جهان و جوشان ، آتش هایی تاریک و رعد هایی سوزان ...
جویبارانی گشوده به آسمان که خاکستری صفرایی را به دست می دهند ...
همه ی اینها شب هنگام سرد می شوند به نرمی ، سر به سوی مرگ ...
بی درنگ ، زنگار می بندد ، یا دست کم ، دیگر تقابلات شیمیایی را بروز می دهند؛
که روایحی طاعونی می پراکند ...

......
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esksd0 بازدید : 102 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 1:54

راز تله گذار من ساکن ((ترمه -اربن) هستم به من دوش و گرمابه ای داده اند ک پاکم کنند از افیون که آدم حسابی محال است کفلمه کند ... من ک عجالتا بی افیون پاره پوره ام و پایم روی زمین نیست ابدا ... ساقه ی خشخاش چیده ام روشنایی شده سحر من ....  عشق  یک ضرب چاقو به خوش طبعی گلی ست بگذار من تو را بکشم ! آرام و به تردستی ؛ هواخواه تو در دم مرگ مسخ می کند تو را تو حیوان می شوی یا یک جادواتی ...خدا می داند تا آن وقت که داد خواهی زد ... ......ادامه مطلب
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : دو شعر از حافظ,دو شعر از پروین اعتصامی,دو شعر طنز از ایرج میرزا,شعر دوبیتی از باباطاهر,شعر دو کاج از کیست,شعر دوسه خط ازعشق بگو,دو بیت شعر از مولوی,دو بیت شعر از شهریار,دو بیت شعر از خیام,دو شعر غزل از حافظ, نویسنده : esksd0 بازدید : 176 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 1:54

o captainوالت ویتمن احتمالا مشهورترین شعر اوست . شعری سترگ در ادبیات آمریکا با لحنی حماسی و دربردارنده ی همه ی المان های سبکی ویتمن که پایه گذار شعر نو آمریکا گردید . شعری در سوگ آبراهام لینکلن ...اینجا سعی کردیم تفاوت نگاه و لحن در ترجمه را در بیاوریم ...و چه چیز بهتر از شعر ویتمن که عین سهل و ممتنع است ...سادگی و در عین حال حزن شعر ، ستودنی و درون مایه اش قابل تعمیم به بسیاری از اتفاقات معاصر ...و ویتمن ، یک پیامبر و پیشگوی مدرن از دل ادبیات بومی آمریکا :  ورژن ۱ :  اهای ناخدا ؛ فارسی ی نوید دیده بان  هی های ناخدا ...ناخدایم های ! کرد گذر کشتی ز هر آب سخت ! گنجی ک می ج ......ادامه مطلب
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esksd0 بازدید : 112 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 1:54

وامانده ترجمه ایست از اصطلاح انگلیسی : high and dry 

که یکی از بهترین های انها نیز می باشد . خود سه معنی می دهد : 

کشتی ای به گل نشسته 

انسانی که برای رسیدن به موفقیت تلاش کرده و به آن نزدیک می شود و به یکباره پشتش خالی و به حال خود رها میشود ...یه نوع وانهادگی و واماندگی 

سوم به مصرف ماریجوانا بدون مشروب اطلاق می شود 

کا با جمیع اوصاف معنی به دومی نزدیک تر است . در صورت مجوز نگرفتن کتاب ، نسخه ی اینترنتی آن جهت دانلود قرار داده می شود . 

......
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esksd0 بازدید : 231 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 1:54

گوشت تنت ک استخوان را پوشاند حواسش نبود که مغزی نیز این وسط دست و پا درآورد و گاهی روحی هم همین دور و ور سر بر بیاورد ...گاهی و زنان جیغ میزنند و گلدان می شکنند بر سر مردانشان ک نیمه شب پاتیل و خراب ز شراب ناب به خانه آمده اند و هیچ کس کسی را برای خویش پیدا نمی کند اما هنوز می گردد و از تخت خالیش هی می آید بیرون و می رود داخلش گوست تنت استخوان را می پوشاند و گوشتت به دنبال چیزی می گردد ک فقط گوشت نباشد اما هیچ شانسی نیست و همه گیر افتاده ایم داخل تله ی سرنوشتی یکسان هیچکس کسی را پیدا نمی کند زاغه های شهری پر حیاط های بازی پر تیمارستانها  پر بیمارستان ......ادامه مطلب
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esksd0 بازدید : 254 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 1:54

سال ۸۹ بود که ترجمه ی مجموعه داستان جنوب بی شمال در همین وبلاگ آغاز شد . هنوز هم علی رغم این همه سال شاهکارهای او چاپ نشده و یا با ممیزی های فراوان چاپ شده اند .  این یکی داستان اما خود قصه ی متفاوتی دارد . دربرگیرنده ی همه ی مضامین بوکوفسکی وار و این بار با دوزی بیشتر ...تلخ تر ...گزنده تر و عیان تر ...این بار توصیف گر کابوس و تنهایی او ...و شاید یکی از بهترین و پخته ترین کارهای او ...ترسیم گر یکی از سیاه ترین دوران های زندگی اش ...هنوز هم در او غافلگیری می بینم بعد از این همه سال ... طنز بوکوفسکی این بار یارای مقابله با تلخی چیزی که خود می نویسد را هم ندارد ... ......ادامه مطلب
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esksd0 بازدید : 123 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 1:53

عشق من خوابش برده زیرزمینی 

صورتش چرخ خورده بالا، سویم ، زمینی 

به بوسه ای مدید ، دهانش باز 

آخر برده زندگی اش و حیاتم را ، به راز 

 

همپای دختری دهاتی ...رسیده و لق لقو ...

می رقصم در جشن سال نو 

زیر داروش 

پس و پیش می شویم لای جمعیت 

دختر با تن گنده و نرمش ، 

چون غلافی ترد ز گندم ، با تمام قلبش 

سرید میان بازوهام ، کف خرمن کوب 

روی پاهام ....! 

......
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esksd0 بازدید : 119 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 1:53